اس ام اس و جملات روزهای بارانی

0
257

از هوا یا ز دو چشم خیسم ؟
نیک بنگر !
چه تفاوت دارد . . .

تمامی مزرعه کافر صدایش می زدند !
گل افتاب گردان کوچکی را که عاشق باران شده بود . . . !

هوای بارانی چتر نمی خواهد ، تو را می خواهد !

شیشه های خانه ها را دستور دادند دو جداره باشد ، دیگر وقتی باران می بارد صدایش شنیده نمی شود . . .
یاد اشکهای بی صدای خودم افتادم !

 

هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند . . .

به کوری چشـم تو هــم که باشد ، حالــم خوب ِ خوب است !
اصلاًهم دلم برایــت تنـگ نشده !
حتی به تو فکــر هــم نمی کنم !
باران هم تو را دیگر به یادِ من نمی آورد
مثلِ همیـن حالا که می‌بارد
لابــد حالا داری زیـــرِ باران قـــدم می زنی
چتـــرت را فراموش نکن
لباس گـَرم را هم
هوا سـرد شده. . . ! :(

باران مرا یاد چتر می اندازد و چتر مرا یاد قرارمان !
قرارمان که یادت هست ؟
اینکه آغوشت را چتر کنی تا چشمهایم بیش ازین خیس نشوند ؟!

آب رسانا نیست !
وگرنه زیر باران ، به تو رسیده بودم  . . .

باران که هیچ . . .
در کنار تـو مرگ هم شاعرانه است !

باران میبارید . . .
از درزهای کفش کهنه کودکی سردی باران را ، وقتی که از کنار نانوایی رد میشد . . .
از نگاه ناتوان برای خرید نان داغ ، عشق را دیدم که در چشمانش به مروارید شبیه تر بود !
خدایا به آسمانت چیزی بگو !

دلم لک زده برای یک بار هم شده باران که می بارد تو در خیالم که نه ؛ در کنارم باشی . . .

محکم ببار باران نـم نـم علاج زخمـهایم نیست . . .

باران نمی زند که بگوید تو نیستی / می گوید از شبی که تو با من گریستی

مثل باران های بی اجازه ، وقت و بی وقت
در هوایم پراکنده ای
و من بی هوا
ناگهان خیسم از تو . . .

چقدر این صدا برایم آشناست ! صدای هق هق گریه آسمان را می گویم ، صدای بارش باران را
بارها آن را از اعماق وجودم شنیده ام ؛ صدایی است که رنگ تنهایی دارد و بوی فراق و درد دوری . . .

حوالی رویاهایم که قدم میزنم میبینم خیابان را !
با بوی باران دوست دارم !
و خودم را با بوی تو . . .

دلم چتر می خواهد و یک روز بارانی که تو چتر را بگیری و مـن دستـانت را . . .

امروز واسہ اولین بار ترسیدم !
وقتے بارون میومد . . .
وقتے کوچۂ پراز آب بود . . .
وقتے زیربارون تمام تنم خیس بود . . .
وقتے یہ جورے بہ ھق ھق افتادھ بودم کھ ھمہ داشتن نگام میکردن ! اما . . .
تو اون گوشھ زیر چتر . . .
بااون . . .
داشتے بارون تماشامے کردے !

رفتار من عادی نیست وقتی این همه باران شانه های تو را می بوسد و من همچنان چتر تنهایی بر سر گرفته ام !

سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت
به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

نظر بدهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید