برچسب: داستان من و زندایی الهام
داستان کوتاه عشقی عاشقانه من و زندایی الهام
Funny
3
داستان کوتاه عشقی عاشقانه من و زندایی الهام
این داستان که میخوام تعریف کنم، برمیگرده به خیلی وقت پیش تر ازاینا،موقعی که من همش ۷ سالم بود و عزیز دردونه دایی محسن.اون زمان هر پنجشنبه دایی می اومد خونه ما و شب بند و بساط شامو برمیداشتیم و با پیکان...