مطالب بسیار زیبا در مورد پدر و مادر

2
281

چین‌ های روی صورتت اثرات پیری نیست ، جای خالی‌ نوازش دست های من است . . .
مادرم !

دست . . .
همیشه به معنای آغوش نیست ، گاهی ؛ فقط امنیت است . . .
فقط !!
مثل « دست پدر »

میدونی بزرگترین درد دنیا چیه ؟
اونی که تا دیروز دردمون درد هات بوده
اگه تنها بمونه درد میکشه
اون یه نفر ” مادره ”
تو رو خدا مواظبش باشین . . .

مادر یعنی : معرفت ، گذشت ، محبت . . .
یعنی هر چه سخت باشد روزهایت ، من هستم خیالت تخت . . .

 

دلتنگ حضورت هستم ” پدر ” ، اى کاش تصویرت نفس میکشید . . .
” تقدیم به همه ى پدرهایى که در بین ما نیستندُ ما گرمیه دستاشونُ کم داریم ”

همین الان که این مطلب رو خوندی بدون دلیل این کارو انجام بده :
۱ – اگه مادرت پیشته بوسش کن
۲ – اگه پیشت نیست زنگ بزن حالشو بپرس و بوسش کن
۳ – اگه قهری آشتی کن
۴ – اگه از دستت ناراحته ، دلشو به دست بیار
۵ – اگه در قید حیات نیست عکسشو ببوس ، بغض نکن . . .

تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . .
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زد تا تو دلگرم شوی . . .
که اگر بدانی چه کسی کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است ؛ ” پدرت “را می پرستیدی . . .

مادر را خدا آفرید تا از خودگذشتگی را معنا کند .
به سلامتی همشون . . .

پیشتمی حاجی شهر ، پینه بسته
دستان پدرم نیز همینطور !
بزرگتر که شدم ، تازه فهمیدم ، پدرم با دستانش نماز می خواند !
به سلامتی همه پدرها . . .

کاشکی راه رفتن رو یادم نمی گرفتم تا واسه همیشه مجبور میشدم دستانت را در دست بگیرم . . .

یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت ها با برادرم یواشکی بابامو نگاه می کردیم که ساعت ها با دست مشغول جمع کردن آشغال های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود .
من و برادرم حسابی به این کارش می خندیدیم چون می گفتیم ما که هم جارو داریم ، هم جارو برقی.
چند روز پیش که حسابی داشتم با خودم فکر میکردم که چه جوری مشکلاتم رو حل کنم یهو به خودم اومد دیدم که یک عالمه آشغال از روی فرش جلوی خودم جمع کردم . . .

بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه . . .
وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم واون تنها نشسته تلویزیون می بینه . . .
چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما :cry:

به سلامتی پدری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره .
قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!

چقدر پیر شده ای مادر  :(
اما لبخندت مثل همیشه است ، بخند که خنده های تو قشنگ است . . .

در خانه باز شد ، کودک شادمان به سمت در دوید ، مرد باز هم دست خالی به خانه آمده بود . کودک نگاهی به چشمان شرمسار پدر انداخت . سپس دستان پدر را گرفت تا دیگر خالی نباشد . . .
به سلامتی اون بابایی که نمیخواد شرمنده خونوادش بشه
به سلامتی اون بچه ای که نمیخواد شرمندگی پدرشو ببینه . . .

ادعای عشق می کنیم
و فراموش کرده ایم
رنگ چشمان مادرمان را !

داشتم با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه . . .
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا . . .
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه . . .
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد . . .
تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی . . .
اینجا نوشته چهار حرفی . . .
ولی تو که حرف نداری . . . !!!

پسرم بزرگ شدی / لالایی هام یادت نره
چه قدر برات قصه بگم / دوباره خوابت ببره
چقدر نوازشت کنم / تا تو به باور برسی
این دو تا دستای منه / تو اون روزای بی کسی
وقتی مامان قصه هات / خم شده پیش روی تو
اگه چروک صورتم / می بره آبروی تو
لالایی هام یادت نره / لالایی هام یادت نره
بذار برات قصه بگم / دوباره خوابت ببره
بذار برات قصه بگم / دوباره خوابت ببره
اون که تو اوج خستگیش / خنده رو لباش بودی
شب که به خونه می رسید / سوار شونه هاش بودی
لالایی هام یادت نره / لالایی هام یادت نره
بذار برات قصه بگم / دوباره خوابت ببره
بذار برات قصه بگم / دوباره خوابت ببره
لالا لالا گلکم / لالایی کن دلبرکم
خواب پریشون نبینی / ای غنچه بانمکم
لالا لالا گلکم / لالایی کن پسرکم
چشماتو گریون نبینم / گریه نکن دردونکم
لالایی هام یادت نره / لالایی هام یادت نره
بذار برات قصه بگم / دوباره خوابت ببره
بذار برات قصه بگم / دوباره خوابت ببره
مامان اگه دلش پره / از دست دنیا دلخوره
امون زندگیش تویی / وقتی که غصه میخوره

2 نظرات

نظر بدهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید