گفتگوی خدا و شیطان ، مکالمه خداوند و ابلیس

0
2,442 مشاهده

گفتگو و مناظره ی خدا  و شیطان – مکالمه خداوند و ابلیس

گفتگوی خدا  و شیطان ، مکالمه خداوند و ابلیس در مورد سجده کردن فرشته ها به انسان و سجده نکردن شیطان به آدم را در این مطلب بخوانید…
خدا: اى ابلیس! چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقى شد که با قدرت خود آفریدم. آیا تکبر کردى یا از برترینها بودى برتر از این که فرمان سجود به تو داده شود؟
شیطان: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریده‏اى و او را ازگل.
خدا: از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو که تو رانده درگاه منى اینجا جاى پاکان و مقربان است، نه جاى آلودگان و سرکشان و تاریک دلان و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود و همیشه مطرود از رحمت من خواهى بود.
شیطان: پروردگارا! مرا تا روزى که انسانها برانگیخته مى‏شوند مهلت ده مهلتى که از فرزندان آدم انتقام گیرم، و همه را به گمراهى بکشانم.
خدا: تو از مهلت داده شدگانى ولى نه تا روز رستاخیز و مبعوث شدن خلایق بلکه تا روز و زمان معینى.
شیطان: به عزّتت سوگند که همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلص تو از میان آنها، آن گاه از پیش و از پس و از چپ و راست بر آنها مى‏تازم. و بیشترینشان را شکرگزار نخواهى یافت.
خدا: به حق سوگند، و حق مى‏گویم که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروی کنند پر خواهم کرد.
شرح مختصراین گفتگو و مناظره
آرى! بدترین بلاى جان انسان نیز همین کبر و غرور است که او را از درک حقایق محروم مى‏سازد، و به تمرد و سرکشى وامى‏دارد، و از صف مؤمنان که صف بندگان مطیع خداست بیرون مى‏افکند، و در صف کافران که صف یاغیان و طاغیان است قرار مى‏دهد.
مهم این است که انسان هنگامى که از اعمال زشت خود نتیجه شومى مى‏گیرد بیدار شود، و به فکر جبران بیفتد، اما چیزى خطرناکتر از آن نیست که همچنان بر مرکب غرور و لجاج سوار گردد، و به مسیر خود به سوى پرتگاه ادامه دهد و این همان سرنوشت شومى بود که دامن «ابلیس» را گرفت اینجا بود که «حسد» تبدیل به «کینه» شد، کینه‏اى سخت و ریشه‏دار.
در حقیقت ابلیس مى‏خواست تا آخرین فرصت ممکن به اغواى فرزندان آدم بپردازد، چرا که روز رستاخیز پایان دوران تکلیف است، و دیگر وسوسه و اغوا مفهومى ندارد، علاوه بر این با این درخواست مرگ را از خود دور کند، و تا قیامت زنده بماند، هر چند همه جهانیان از دنیا بروند.
در اینجا مشیّت الهى اقتضا نمود که این خواسته ابلیس برآورده شود، اما نه بطور مطلق، که به صورت مشروط،
اینجا بود که ابلیس مکنون خاطر خود را آشکار ساخت، و هدف نهائیش را از تقاضاى عمر جاویدان نشان داد، و سوگند به «عزت» نشان مى‏دهد که او نهایت پافشارى را در تصمیم خویش داشته و دارد، و تا آخرین نفس بر سر گفتار خود ایستاده است.
ولى متوجه این واقعیت بود که گروهى از بندگان خاص خدا به هیچ قیمتى در منطقه نفوذ و حوزه وسوسه او قرار نمى‏گیرند، لذا ناچار آنها را استثنا کرد.
همانهایکه در راه معرفت و بندگى تو از روى اخلاص و صدق و صفا گام بر مى‏دارند، تو نیز آنها را پذیرا شده‏اى، خالصشان کرده‏اى، و در حوزه حفاظت خود قرار داده‏اى.
سؤال: چرا خداوند درخواست شیطان را در باره ادامه حیاتش پذیرفت، و چرا فورا نابودش نکرد؟!
پاسخ این است که عالم دنیا میدان آزمایش و امتحان است- آزمایشى که وسیله پرورش و تکامل انسانهاست- و مى‏دانیم آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفانها و بحرانها امکان پذیر نیست.
البته اگر شیطان هم نبود هواى نفس و وسوسه‏هاى نفسانى انسان را در بوته آزمایش قرار مى‏داد، اما با وجود شیطان این تنور آزمایش داغتر شد، چرا که شیطان عاملى است از برون و هواى نفس عاملى است از درون.
پیامد های این مناظره
۱- انسان تنها موجودى است که خداوند قبل از خلقت، آفریدن او را به فرشتگان اعلام کرد.
۲- منشأ وجودى انسان، آب و خاک است ، و روح پس از جسم آفریده شده است.
۳- فرشتگان به خاطر نفخه‏ى الهى، به آدم سجده کردند ولى برخى انسان‏ها حتّى به خاطر ذات حقّ براى خدا سجده نمى‏کنند.
۴- تکبّر، مانع تعبّد و تسلیم است.
۵- عبادت دسته جمعى با شکوه‏تر است. همه‏ى فرشتگان سجده کردند، آن هم دسته جمعى. در میان خوبان بودن مهم نیست، از خوبان بودن مهم است.
فقط بندگان مخلص خدا هستند که شیطان تسلطی برآنها ندارد. التماس دعا.

نظر بدهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید